|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 14:16 |
بازدید : 89 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
نتایج تحقیق لطفی و همکاران (1394) نشان داد که؛ که یکپارچه سازی مشتری مثل نظرات مشتریان در فرآیند تولید، با ایجاد رابطه بین مشتری و تولید کننده بسیار کاربری میباشد. همچنین آگاهی از اهداف، و استراتژی سازمان میتواند عدم قطعیت را در ذهن مشتریان کاهش دهد. با این وجود، مزیت وضوح ممکن است باعث از دست دادن نزدیکی و انعطافپذیری در انواع ساختارهای بسیار رسمی شده باشد. لطفی و همکاران بیان نمودند که؛ یکپارچگی داخلی بین دپارتمانها و فرایندهای درون سازمان است تا نیازهای مشتری را برآورده کند. یکپارچهسازی داخلی هماهنگی بین دپارتمانها و عملکردها، ایجاد یک سیستم یکپارچه به منظور برآوردن انتظارات و نیازهای مشتریان و همچنین ارتقای عملکرد است. باید توجه بیشتری به همکاری میان دپارتمانهای کاربردی مانند موجودی، فروش، و توزیع شود.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 14:16 |
بازدید : 107 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
خادمیان (1395)، به بررسی تاثير يكپارچه سازي زنجيره تامين بر عملكرد بانكهاي خصوصي كشور پرداخت. نتایج این مطالعه نشان داد که؛ راهبرد یکپارچگی زنجیره تامین، تامین کنندگان و مشتریان را به سوی فرآیند خلق ارزش رهنمون می سازد وبرای مشتریان شرکت ارزش آفرینی می کنددراین زمینه بانک ها خصوصی به عنوان موسسات مالی نقش مهمی در اقتصاد کشور ایفا می کنند وبا توجه به رقابت تنگاتنگ با یکدیگر وبا بانک های دولتی باید از حداکثر ظرفیت خود استفاده کنند دراین زمینه یکپارچگی زنجیره تامین می تواندعملکرد آنها را بهبود بخشد راههای جدیدی رابرای بهره وری بیشتر و خلق مزیت رقابتی ایجاد کند تا آنها بتوانددر بازار رقابتی پایدار بمانند.
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:27 |
بازدید : 79 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
ولین مراکزی که ابتدا جهت نگهداری کودکان زیر ۷ سال ایجاد شد، کودکستان ها بودند. در ابتدا وظیفه این گونه موسسات فقط نگهداری کودکان در یک مدت زمانی مشخص بود ولی به تدریج آموزش کودکان و ایجاد انگیزه و تقویت خلاقیت کودکان نیز به عملکردهای آن اضافه شد و به تدریج این عملکردها گسترده تر شد تا این موسسات به مراکز بزرگی با اهداف بزرگتر و مجموعه ی کامل تری از کاربری ها (آموزشی، تفریحی و خدماتی را با هم شامل می گشت؛ تبدیل شدند. فردریک فوبل آلمانی اولین مراکز نگهداری کودکان را در سال ۱۸۳۷ در بلاکنبرگ آلمان بنا نهاد و از آن زمان کودکستان (باغ کودک) معمول گشت. کودکستان ها در اوایل قرن بیستم بار دیگر دچار تغییرات شدند. تاکید روان شناسان بر اهمیت نخستین سال های کودکی و محروم بودن بسیاری از خانواده ها از فضا و وسایل مناسب برای فعالیت و بازی کودکان خردسال، سبب رونق یافتن کودکستان ها گردید. ظهور مهد کودک ها، از اندیشه های قرن بیستم است. خواهران مک میلان در سال ۱۹۱۰ اولین مراکز نگهداری کودک را در محله فقیر نشین دپت فورد انگلیس تاسیس کردند. آنها نام مهد کودک را به عنوان نامی مناسب برای نوع تازه آموزش و پرورش پیش دبستانی و تحقق اهداف خود پیشنهاد کردند. بعد از آن نیز مراکزی که ایده اولیه آن ها را می توان همین مهد کودک ها به شمار آورد به وجود آمدند که کاربری ها و اهداف بزرگتری نسبت به نگهداری کودکان داشتند مانند: فرهنگسراهای کودکان، خانه کودک، کانون پرورش فکری کودکان و ... به علت ارتباط نزدیک با خانواده و آموزش والدین، که از خصوصیات عمده مهد کودک است پذیرش و جذابیت آن را در کشورهای مختلف بیشتر کرده است.
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:27 |
بازدید : 87 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
ولین مراکزی که ابتدا جهت نگهداری کودکان زیر ۷ سال ایجاد شد، کودکستان ها بودند. در ابتدا وظیفه این گونه موسسات فقط نگهداری کودکان در یک مدت زمانی مشخص بود ولی به تدریج آموزش کودکان و ایجاد انگیزه و تقویت خلاقیت کودکان نیز به عملکردهای آن اضافه شد و به تدریج این عملکردها گسترده تر شد تا این موسسات به مراکز بزرگی با اهداف بزرگتر و مجموعه ی کامل تری از کاربری ها (آموزشی، تفریحی و خدماتی را با هم شامل می گشت؛ تبدیل شدند. فردریک فوبل آلمانی اولین مراکز نگهداری کودکان را در سال ۱۸۳۷ در بلاکنبرگ آلمان بنا نهاد و از آن زمان کودکستان (باغ کودک) معمول گشت. کودکستان ها در اوایل قرن بیستم بار دیگر دچار تغییرات شدند. تاکید روان شناسان بر اهمیت نخستین سال های کودکی و محروم بودن بسیاری از خانواده ها از فضا و وسایل مناسب برای فعالیت و بازی کودکان خردسال، سبب رونق یافتن کودکستان ها گردید. ظهور مهد کودک ها، از اندیشه های قرن بیستم است. خواهران مک میلان در سال ۱۹۱۰ اولین مراکز نگهداری کودک را در محله فقیر نشین دپت فورد انگلیس تاسیس کردند. آنها نام مهد کودک را به عنوان نامی مناسب برای نوع تازه آموزش و پرورش پیش دبستانی و تحقق اهداف خود پیشنهاد کردند. بعد از آن نیز مراکزی که ایده اولیه آن ها را می توان همین مهد کودک ها به شمار آورد به وجود آمدند که کاربری ها و اهداف بزرگتری نسبت به نگهداری کودکان داشتند مانند: فرهنگسراهای کودکان، خانه کودک، کانون پرورش فکری کودکان و ... به علت ارتباط نزدیک با خانواده و آموزش والدین، که از خصوصیات عمده مهد کودک است پذیرش و جذابیت آن را در کشورهای مختلف بیشتر کرده است.
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:11 |
بازدید : 263 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
رهبران و مربیان آموزش و پرورش در مورد روان شناسی و چگونگی کار با کودکان تحولات عمیقی را پدید آوردند. در این راستا دیدگاه های مختلفی به وجود آمد. که در زیر به برخی از آن ها اشاره می گردد : ١. دیدگاه رفتارگرایان: از جمله رفتارگرایان واتسون است که تاثیر مهمی بر روش های پرورش کودک در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ داشته است. آنچه در آموزش قبل از جنگ جهانی دوم دیده می شود منعکس کننده ی نظریه های رفتار گرایان مبنی بر توجه به آموزش عادات و یادگیری از طريق شرطی کردن رفتارها و اجتماعی کردن کودکان در سنین اولیه است و به نقش عواطف چندان توجه نمی شده است. ۲. دیدگاه روان شناسان تجربی: گروهی از صاحب نظران آمریکا در مقابل این روش رسمی، دیدگاه جدیدی مطرح نمودند و به روش های قابل انعطاف تر در موقعیتهای بازی محور برای کودکان روی آوردند. این روش ها بر مشاهده ی دقیق کودک و جمع آوری اطلاعات به جای پژوهش های ساده و غیر رسمی در مورد منحصر به فرد بودن کودک و دوران کودکی تاکید داشته اند. 3. نظریه های روانکاوی: سیگموند فروید اطلاعات تازه ای را درباره تفاوت کودکان به بزرگترها و نیاز به فراهم کردن شرایط محیطی مطلوب برای رشد و شکوفایی آنان به تعلیم و تربیت داد. این عقاید توجه مردم را به نیازهای اساسی کودکان خردسال جلب کرد و نیز باعث تاکید به نقش بالینی مربی علاوه بر نقش آموزش و تربیتی کودک شد. ۴. مكتب عمل گرایی: در این دیدگاه کودک محوری و توجه به نیازهای کودکان و برنامه های فعالیت محور برای کودکان خردسال مورد نظر است. آنان معتقد بودند که موضوع و برنامه های معلم محور با طبیعت کودک همخوانی ندارند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:11 |
بازدید : 306 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
رهبران و مربیان آموزش و پرورش در مورد روان شناسی و چگونگی کار با کودکان تحولات عمیقی را پدید آوردند. در این راستا دیدگاه های مختلفی به وجود آمد. که در زیر به برخی از آن ها اشاره می گردد : ١. دیدگاه رفتارگرایان: از جمله رفتارگرایان واتسون است که تاثیر مهمی بر روش های پرورش کودک در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ داشته است. آنچه در آموزش قبل از جنگ جهانی دوم دیده می شود منعکس کننده ی نظریه های رفتار گرایان مبنی بر توجه به آموزش عادات و یادگیری از طريق شرطی کردن رفتارها و اجتماعی کردن کودکان در سنین اولیه است و به نقش عواطف چندان توجه نمی شده است. ۲. دیدگاه روان شناسان تجربی: گروهی از صاحب نظران آمریکا در مقابل این روش رسمی، دیدگاه جدیدی مطرح نمودند و به روش های قابل انعطاف تر در موقعیتهای بازی محور برای کودکان روی آوردند. این روش ها بر مشاهده ی دقیق کودک و جمع آوری اطلاعات به جای پژوهش های ساده و غیر رسمی در مورد منحصر به فرد بودن کودک و دوران کودکی تاکید داشته اند. 3. نظریه های روانکاوی: سیگموند فروید اطلاعات تازه ای را درباره تفاوت کودکان به بزرگترها و نیاز به فراهم کردن شرایط محیطی مطلوب برای رشد و شکوفایی آنان به تعلیم و تربیت داد. این عقاید توجه مردم را به نیازهای اساسی کودکان خردسال جلب کرد و نیز باعث تاکید به نقش بالینی مربی علاوه بر نقش آموزش و تربیتی کودک شد. ۴. مكتب عمل گرایی: در این دیدگاه کودک محوری و توجه به نیازهای کودکان و برنامه های فعالیت محور برای کودکان خردسال مورد نظر است. آنان معتقد بودند که موضوع و برنامه های معلم محور با طبیعت کودک همخوانی ندارند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:11 |
بازدید : 136 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
رهبران و مربیان آموزش و پرورش در مورد روان شناسی و چگونگی کار با کودکان تحولات عمیقی را پدید آوردند. در این راستا دیدگاه های مختلفی به وجود آمد. که در زیر به برخی از آن ها اشاره می گردد : ١. دیدگاه رفتارگرایان: از جمله رفتارگرایان واتسون است که تاثیر مهمی بر روش های پرورش کودک در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ داشته است. آنچه در آموزش قبل از جنگ جهانی دوم دیده می شود منعکس کننده ی نظریه های رفتار گرایان مبنی بر توجه به آموزش عادات و یادگیری از طريق شرطی کردن رفتارها و اجتماعی کردن کودکان در سنین اولیه است و به نقش عواطف چندان توجه نمی شده است. ۲. دیدگاه روان شناسان تجربی: گروهی از صاحب نظران آمریکا در مقابل این روش رسمی، دیدگاه جدیدی مطرح نمودند و به روش های قابل انعطاف تر در موقعیتهای بازی محور برای کودکان روی آوردند. این روش ها بر مشاهده ی دقیق کودک و جمع آوری اطلاعات به جای پژوهش های ساده و غیر رسمی در مورد منحصر به فرد بودن کودک و دوران کودکی تاکید داشته اند. 3. نظریه های روانکاوی: سیگموند فروید اطلاعات تازه ای را درباره تفاوت کودکان به بزرگترها و نیاز به فراهم کردن شرایط محیطی مطلوب برای رشد و شکوفایی آنان به تعلیم و تربیت داد. این عقاید توجه مردم را به نیازهای اساسی کودکان خردسال جلب کرد و نیز باعث تاکید به نقش بالینی مربی علاوه بر نقش آموزش و تربیتی کودک شد. ۴. مكتب عمل گرایی: در این دیدگاه کودک محوری و توجه به نیازهای کودکان و برنامه های فعالیت محور برای کودکان خردسال مورد نظر است. آنان معتقد بودند که موضوع و برنامه های معلم محور با طبیعت کودک همخوانی ندارند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:11 |
بازدید : 87 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
رهبران و مربیان آموزش و پرورش در مورد روان شناسی و چگونگی کار با کودکان تحولات عمیقی را پدید آوردند. در این راستا دیدگاه های مختلفی به وجود آمد. که در زیر به برخی از آن ها اشاره می گردد : ١. دیدگاه رفتارگرایان: از جمله رفتارگرایان واتسون است که تاثیر مهمی بر روش های پرورش کودک در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ داشته است. آنچه در آموزش قبل از جنگ جهانی دوم دیده می شود منعکس کننده ی نظریه های رفتار گرایان مبنی بر توجه به آموزش عادات و یادگیری از طريق شرطی کردن رفتارها و اجتماعی کردن کودکان در سنین اولیه است و به نقش عواطف چندان توجه نمی شده است. ۲. دیدگاه روان شناسان تجربی: گروهی از صاحب نظران آمریکا در مقابل این روش رسمی، دیدگاه جدیدی مطرح نمودند و به روش های قابل انعطاف تر در موقعیتهای بازی محور برای کودکان روی آوردند. این روش ها بر مشاهده ی دقیق کودک و جمع آوری اطلاعات به جای پژوهش های ساده و غیر رسمی در مورد منحصر به فرد بودن کودک و دوران کودکی تاکید داشته اند. 3. نظریه های روانکاوی: سیگموند فروید اطلاعات تازه ای را درباره تفاوت کودکان به بزرگترها و نیاز به فراهم کردن شرایط محیطی مطلوب برای رشد و شکوفایی آنان به تعلیم و تربیت داد. این عقاید توجه مردم را به نیازهای اساسی کودکان خردسال جلب کرد و نیز باعث تاکید به نقش بالینی مربی علاوه بر نقش آموزش و تربیتی کودک شد. ۴. مكتب عمل گرایی: در این دیدگاه کودک محوری و توجه به نیازهای کودکان و برنامه های فعالیت محور برای کودکان خردسال مورد نظر است. آنان معتقد بودند که موضوع و برنامه های معلم محور با طبیعت کودک همخوانی ندارند.
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:11 |
بازدید : 102 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
رهبران و مربیان آموزش و پرورش در مورد روان شناسی و چگونگی کار با کودکان تحولات عمیقی را پدید آوردند. در این راستا دیدگاه های مختلفی به وجود آمد. که در زیر به برخی از آن ها اشاره می گردد : ١. دیدگاه رفتارگرایان: از جمله رفتارگرایان واتسون است که تاثیر مهمی بر روش های پرورش کودک در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ داشته است. آنچه در آموزش قبل از جنگ جهانی دوم دیده می شود منعکس کننده ی نظریه های رفتار گرایان مبنی بر توجه به آموزش عادات و یادگیری از طريق شرطی کردن رفتارها و اجتماعی کردن کودکان در سنین اولیه است و به نقش عواطف چندان توجه نمی شده است. ۲. دیدگاه روان شناسان تجربی: گروهی از صاحب نظران آمریکا در مقابل این روش رسمی، دیدگاه جدیدی مطرح نمودند و به روش های قابل انعطاف تر در موقعیتهای بازی محور برای کودکان روی آوردند. این روش ها بر مشاهده ی دقیق کودک و جمع آوری اطلاعات به جای پژوهش های ساده و غیر رسمی در مورد منحصر به فرد بودن کودک و دوران کودکی تاکید داشته اند. 3. نظریه های روانکاوی: سیگموند فروید اطلاعات تازه ای را درباره تفاوت کودکان به بزرگترها و نیاز به فراهم کردن شرایط محیطی مطلوب برای رشد و شکوفایی آنان به تعلیم و تربیت داد. این عقاید توجه مردم را به نیازهای اساسی کودکان خردسال جلب کرد و نیز باعث تاکید به نقش بالینی مربی علاوه بر نقش آموزش و تربیتی کودک شد. ۴. مكتب عمل گرایی: در این دیدگاه کودک محوری و توجه به نیازهای کودکان و برنامه های فعالیت محور برای کودکان خردسال مورد نظر است. آنان معتقد بودند که موضوع و برنامه های معلم محور با طبیعت کودک همخوانی ندارند.
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
جمعه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 13:11 |
بازدید : 87 |
نویسنده :
متخصصین گروه تحقیقاتی پلاسما
| ( نظرات )
|
رهبران و مربیان آموزش و پرورش در مورد روان شناسی و چگونگی کار با کودکان تحولات عمیقی را پدید آوردند. در این راستا دیدگاه های مختلفی به وجود آمد. که در زیر به برخی از آن ها اشاره می گردد : ١. دیدگاه رفتارگرایان: از جمله رفتارگرایان واتسون است که تاثیر مهمی بر روش های پرورش کودک در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ داشته است. آنچه در آموزش قبل از جنگ جهانی دوم دیده می شود منعکس کننده ی نظریه های رفتار گرایان مبنی بر توجه به آموزش عادات و یادگیری از طريق شرطی کردن رفتارها و اجتماعی کردن کودکان در سنین اولیه است و به نقش عواطف چندان توجه نمی شده است. ۲. دیدگاه روان شناسان تجربی: گروهی از صاحب نظران آمریکا در مقابل این روش رسمی، دیدگاه جدیدی مطرح نمودند و به روش های قابل انعطاف تر در موقعیتهای بازی محور برای کودکان روی آوردند. این روش ها بر مشاهده ی دقیق کودک و جمع آوری اطلاعات به جای پژوهش های ساده و غیر رسمی در مورد منحصر به فرد بودن کودک و دوران کودکی تاکید داشته اند. 3. نظریه های روانکاوی: سیگموند فروید اطلاعات تازه ای را درباره تفاوت کودکان به بزرگترها و نیاز به فراهم کردن شرایط محیطی مطلوب برای رشد و شکوفایی آنان به تعلیم و تربیت داد. این عقاید توجه مردم را به نیازهای اساسی کودکان خردسال جلب کرد و نیز باعث تاکید به نقش بالینی مربی علاوه بر نقش آموزش و تربیتی کودک شد. ۴. مكتب عمل گرایی: در این دیدگاه کودک محوری و توجه به نیازهای کودکان و برنامه های فعالیت محور برای کودکان خردسال مورد نظر است. آنان معتقد بودند که موضوع و برنامه های معلم محور با طبیعت کودک همخوانی ندارند.
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
|
|